جدول جو
جدول جو

معنی برق زده - جستجوی لغت در جدول جو

برق زده
(بَ زَ دَ / دِ)
صاعقه زده. که دچار برق زدگی شده باشد، سخن بی ربط راندن، پراکندن. پراکنده کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در حال نگرانی روان گردیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ زَ دَ / دِ)
شاخ و شاخۀ بلند شده و بربالیده. (آنندراج). شاخ درخت و هرچیز که ساخته و بلند شده باشد و بالیده را نیز گویند.
لغت نامه دهخدا
(مُ صَ فَ)
نمودار شدن برق در هوا. جهیدن برق. درخشیدن برق. پدید شدن برق. جستن برق:
سومنات ظلم را محمودوار
برق زد تا ابرسان آمد برزم.
خاقانی.
گرد عزمت پرده ای از خاک برمی بنددش
هر کجا ابر بلا برق عذابی می زند.
سنایی (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
نمودار شدن برق در هوا، جهیدن برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حریق زده
تصویر حریق زده
کسی که دارائی خود را در آتش سوزی از دست داده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
انکه بر اثر شنیدن مژده و خبر خوش یا دست یافتن بر مراد و نشاط و سرور بسیار یابد. فرخوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برق زدگی
تصویر برق زدگی
مبتلا به اصابت برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهم زده
تصویر بهم زده
مخلوط شده، درهم شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
برغو زدن، کرنا زدن نواختن بوق، گوز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد زده
تصویر درد زده
دارای درد دردمند، مریض علیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا زده
تصویر بلا زده
مبتلا برنج، دچار مصیبت شده، بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری زده
تصویر پری زده
جن زده مصروع مجنون، کاهن، جمع پری زدگان
فرهنگ لغت هوشیار
درخشیدن، متلالو شدن، تلالو داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
فلاشٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
Electrify, Zap
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
électrifier, électrocuter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
электрифицировать , ударить электрическим током
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
elektrifizieren, elektrisieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
електрифікувати , ударити електричним струмом
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
elektryfikować, porazić prądem
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
电击
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
eletrificar, dar choque elétrico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
elettrificare, elettrizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
elektrificeren, elektrocuteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
electrificar, electrocutar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
ไฟฟ้า , ช็อตไฟฟ้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
برقی کر دینا , کرنٹ لگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
বৈদ্যুতিক প্রবাহিত করা , বিদ্যুৎ পিষ্ট করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
kutoa umeme, kutoa mshtuko wa umeme
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
elektrik vermek, elektrik çarpmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
전기를 통하다 , 전기 충격을 주다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
להחשמל , להכות במכת חשמל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
विद्युत् प्रवाहित करना , करंट लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
mengalirkan listrik, menyetrum
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
電気を通す , 電気ショックを与える
دیکشنری فارسی به ژاپنی